برنامه‌های سازمان فرهنگی شهرداری مشهد برای دهه کرامت اعلام شد آیت‌الله علم‌الهدی: سرکوب دانشگاهیان، نشانه سقوط وجهه دموکراتیک غرب است میزبان کریم روایتی شنیده نشده از سازندگان و بانیان قدیمی‌ترین کاشی‌های حرم مطهر رضوی نتیجه دوری از نماز نایب قهرمان وزنه‌برداری جوانان جهان مدال خود را به موزه رضوی اهدا کرد کلینیک مجازی مرکز مشاوره آستان قدس در سال جاری راه اندازی می‌شود آیت‌الله علم‌الهدی: تکلیف مدیران شهری، گره‌گشایی از زائران امام هشتم (ع) است | ضرورت توسعه زیرساخت‌های اقامت و حمل و نقل در خراسان رضوی وعده صادق؛ عملیات تنبیهی ایران اسلامی نگاهی به جایگاه کار و کارگر در فرهنگ دینی| دستانی که آتش به آنها نمی‌رسد عمره‌گزاران ایرانی لباس احرام به تن کردند (۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) آیت‌الله علم‌الهدی: مسائل معیشتی، محور اصلی مطالبات مردم است | نیازمند تقویت قدرت اقناع در دولت هستیم نقش مشاور در ارتقای سلامت جامعه انکارناپذیر است | مردم به مشاوران دارای پروانه تخصصی مراجعه کنند درباره آیت ا... محمدجواد انصاری همدانی، فقیه و عارف معاصر شیعه| در هوای عشق او پر می‌زنم تا عرش اعلی خدا سر کار هم با ما همراه است اهمیت حقوق مردم در قبال یکدیگر در کلام وعاظ| هر چه کنی، به خود کنی خیرین سلامت در حوزه خدمات مشاوره‌ای نقش ویژه‌ای دارند
سرخط خبرها

چند روایت از نوجوانان دهه هشتادی که در مسجد گوهرشاد معتکف شدند | اعتکاف در «بی‌نهایت عاشقی»

  • کد خبر: ۱۵۹۵۰۸
  • ۲۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۴
چند روایت از نوجوانان دهه هشتادی که در مسجد گوهرشاد معتکف شدند | اعتکاف در «بی‌نهایت عاشقی»
هیچ وقت این طور نبوده است که صبح بیدار شوم و در حرم باشم، شب بخوابم و در حرم باشم، اراده کنم و گنبد آقا را ببینم.

فضای شبستان‌ها شلوغ است. یک لحظه هم سروصدای پسربچه‌ها قطع نمی‌شود. مسئول پشت تریبون گاهی برنامه‌ها را اعلام می‌کند تا بچه‌ها را جمع کند. کنار هرستون کوله پشتی و وسایلشان را به همان روال بی نظمی‌های پسرانه رها کرده اند و جای دیگری مشغول اند. هرچندمتر دورهمی‌هایی تشکیل داده اند و بازی می‌کنند. بعضی‌ها هم پنج شش نفری دور یک روحانی جوان گعده گرفته اند و‌ می‌گویند و‌ می‌شنوند؛ صمیمی و راحت. تنها همین نیست. تعدادی گوشه دنج پیدا کرده اند و دعا می‌خوانند.

برخی هم رفته اند دل هایشان را به پنجره فولاد گره بزنند و برگردند. حال وهوای خوبی است. آسودگی و لذت خاصی در صورت هایشان است؛ نه شبیه اردو‌های عادی مدرسه و چیزی بیشتر از یک ساعت زیارت در حرم امام رضا (ع). گزارش پیش رو روایت‌های چند نوجوان است از آخرین ساعت‌های اعتکاف سه روزه نوجوانان دهه هشتادی که در شبستان‌های مسجد گوهرشاد برگزار شد. از حال خوب تا تجربه‌های جدیدشان برایمان گفتند.

حکمت برنده شدن

حسن رحمانی خودش را این گونه معرفی می‌کند: «متولد سال ۱۳۸۳ هستم و دانش آموز پایه دوازدهم تجربی از دبیرستان مبین.» به این دلیل که خانه شان در خیابان صاحب الزمان (عج) است، تقریبا هرروز به حرم می‌رود. این را‌ می‌گوید که تفاوت آن هرروزآمدن و این اعتکاف را شرح بدهد: «پیش از اینکه بیایم اعتکاف، هرروز حرم می‌آمدم. چون برای کنکور در کتابخانه حرم درس می‌خواندم. اما این چندروز همه اش به راز و نیاز و شنیدن سخنانی گذشت که پیش از آن هیچ تجربه‌ای درباره اش نداشتم. اصلا پیش از آن درباره اعتکاف چیزی نشنیده بودم. فقط فکر می‌کردم عده‌ای دور هم جمع می‌شوند و بیشتر خواب هستند.»

شاید سن وسال بالاترش توجه او را به جزئیات بیشتر کرده باشد، شاید هم درون جست وجوگرش. هرچه هست، هم از سخنرانی‌ها لذت برده است و هم خواندن کتاب ها. توضیح می‌دهد: «لحظه اولی که وارد حرم شدم، خواسته ام این بود که عاقبت به خیر شوم. امسال کنکور دارم، اما می‌دانم سرنوشت و قسمت هرکس دست خداست. معلوم نیست عاقبتم چه باشد، اما برای خوب و خیر بودنش دعا کردم. پیش از آمدن به اینجا، درونم آشفته بود. نگران و سرگردان بودم، اما اینجا که با خودم خلوت و دعا کردم، آرام‌تر شدم. شاید لازم بود از فضای استرس زای بیرون فاصله بگیرم. وقتی دور می‌شویم، می‌فهمیم خیلی چیز‌ها ارزش نگرانی ندارد.»

«برنامه‌ها خیلی عالی بود. همه از سخنرانی‌ها لذت می‌برند. به علاوه این ها، کتاب‌هایی برای خواندن امانت می‌دهند که فکر و ذهن را باز‌ می‌کند؛ درباره موضوع‌هایی مثل نفس که اصلا تا حالا درباره اش چیزی نخوانده و نشنیده بودم. دعا‌های خاصی هم بود که از خواندنشان احساس خوبی داشتم.» حسن به جملات قبلی اش این را هم اضافه می‌کند: «سخنرانی آقای تولایی خیلی به دلم نشست و کلماتش را با همه وجودم احساس کردم. درباره این بود که چرا سه روز اعتکاف نشستیم، پیداکردن هدف زندگی و ارتقای نفس و پرداختن به خدا.

من فقط نیامده بودم که لذت ببرم، بلکه آگاهی هم بود.» یادش می‌آید که درباره برنده شدن در قرعه کشی بگوید؛ اینکه چطور دقایق آخر راهی شده است: «دوساعت مانده بود تا زمان ثبت نام در قرعه کشی تمام شود و من هنوز عزمی برای آمدن نداشتم. افطار هم از فامیل مهمان داشتیم. پسرهایشان پرسیدند اعتکاف ثبت نام کرده ام یا نه؟ من گفتم هنوز نه. چون خودشان هم شرکت کرده بودند، وادارم کردند تا وقت باقی مانده است، ثبت نام کنم. نتیجه این شد که اسم من در قرعه کشی برنده شد، اما آن‌ها برنده نشدند. شاید حکمتی بود که در این وضع روحی اینجا باشم و این حرف‌ها را بشنوم تا به خودم کمک کنم.»

آرزوی خوابیدن در حرم!

سبحان حصاری شانزده ساله از منطقه مهرآباد مشهد آمده است. او هم داستانی شبیه بقیه دارد؛ خبردارشدن از سوی دوستی و ثبت نام و قرعه کشی و آمدن به اعتکاف به تنهایی. عجیب است که قنوت نمازش در این سه روز روزه داری و نیایش این بوده است که: «هیچ پدری شرمنده خانواده اش نباشد و همه سعادت پیداکنند و اعتکاف ماه رمضان در حرم باشند.» لحظات بودن در حرم را با اشتیاق تعریف می‌کند:

«حس وحالش خیلی خوب است. در عمرم زیاد حرم آمده ام، اما هیچ وقت این مزه را نداشته است. هیچ وقت این طور نبوده است که صبح بیدار شوم و در حرم باشم، شب بخوابم و در حرم باشم، اراده کنم و گنبد آقا را ببینم. همیشه آرزو داشتم یک شب در حرم بخوابم و سرانجام به آرزویم رسیدم.» دست کم از چهارپنج سال گذشته ماه رمضان‌ها را روزه می‌گرفته، اما امسال که به سن تکلیف رسیده است، از بودنش در این مکان خوش حالی بی حدواندازه‌ای دارد.

برنامه‌هایی که این چند روز در حرم برگزار شده به دلش نشسته است. سه وعده روضه و تلاوت قرآن در روز. انگار توفیق عبادت بیست وچهارساعته همراهشان شده است. پس از اذان صبح تا ساعت ۶ یا ۷ قرآن می‌خوانند و بعد می‌خوابند. بیداری و عبادت و بازی و دوباره همان کار‌ها تا شب.

سبحان درباره کار‌هایی که با دوستان جدیدش انجام می‌دهد، این طور برایمان می‌گوید: «با چند نفر یک گروه شدیم. یکی از آن‌ها که صدای خوبی دارد، روضه و دعا‌های مختلف می‌خواند و بقیه همراهی می‌کنیم. هم سینه زنی می‌کنیم و هم بازی. می‌دانم اگر در خانه بودم، هرگز چنین دعا‌هایی نمی‌خواندم. اصلا تلفن همراه فرصت چنین کار‌هایی نمی‌دهد. اینجا حس وحال خوبی دارد. با وجود اینکه هیچ وسیله تفریحی معمولی نداریم، خوش می‌گذرد. نمی‌گویم دلم برای تلفن همراهم تنگ نشده است، ولی بودن در اینجا بدون تلفن همراه ارزشش را دارد.»
در پایان صحبت هایش می‌گوید: «اینجا حال وهوایش طوری است که گرسنگی و تشنگی از یادت می‌رود. در این سه روز به طور کامل نخوابیده ایم، اما باز هم خوش می‌گذرد.»

لحظه‌های خوش بندگی

میان جلسات سخنرانی و اعمال واجب، فرصت بازی و شیطنت دارند و او هم مشغول همین کار است. از مدرسه امام خمینی (ره) بولوار دانش آموز مهمان سه روزه آقاست. محمد پیمانی هفده سال دارد، اما پیش از سن تکلیف هم روزه هایش را‌ می‌گرفته است: «دو سالی را که روزه به من واجب شده است، کامل گرفته ام، اما پیش از آن هم روزه گرفتن را دوست داشتم. روزه داری امسالم برایم خیلی متفاوت است.» بهانه انتخاب شدنش در این طرح، شرکت در رویداد مجازی بی نهایت بود که با اشتیاق در آن حضور داشته است و دراین باره می‌گوید: «کلیپ پخش می‌کنند و بعد از مشاهده باید در مسابقه شرکت کنیم.

از همان طریق هم پیام‌های مختلفی برایم ارسال می‌شود که یکی از آن‌ها ثبت نام در همین اعتکاف بود. انگار قسمت بود هرطور شده است خودم را برسانم به این اعتکاف. می‌توانستم بی تفاوت از کنار پیامکی که برایم ارسال شده بود، عبور کنم یا فکر کنم از بین این همه متقاضی، معلوم نیست قرعه به نام من بیفتد و بی خیالش شوم.» لحظات خوش و مخصوص به خودش را ساخته است، وقتی همه خواب هستند: «اول صبح که همه خوابند و حرم هم خلوت است، می‌روم زیارت آقا. صحن‌ها خالی و ساکت است. زیارت، دعا و قرآن می‌خوانم، ضریح را طواف می‌کنم و برمی گردم. در این سه روز به من خیلی خوش گذشت، اما بهترین لحظات با اختلاف همین است. بعد برمی گردم کنار بچه‌ها و‌ می‌خوابم.»

هیچ کدام از دوست هایش برنده قرعه کشی نشده اند و او هم مانند خیلی‌های دیگر هیچ کس را‌ نمی‌شناخته است، اما از ساعت‌های لذت بخش حرف می‌زند: «اینجا بدون خانواده و دوستانمان، با دیگران آشنا و صمیمی می‌شویم و با هم خوش می‌گذرانیم. اگر سال بعد و سال‌های بعدتر هم چنین برنامه‌ای باشد،‌ای کاش دوباره قرعه به نام من بیفتد و چند روز از عمرم را اینجا باشم. مثلا سال‌های بعد که دانشجو شدم، با گروه دانشجویان بیایم.» او هم از سخنرانی‌ها لذت برده و هم برنامه‌های شاد و تفریحی؛ هم حضور در گروه اجتماعی کوچک را تجربه کرده و هم عبادت در تنهایی. برای همین تأکید می‌کند که بهترین ماه رمضان زندگی اش تاکنون و شاید تا پایان عمر باشد.

سابقه دار اعتکاف

«دفعه اولم نیست. یک بار دیگر هم اعتکاف رفته ام. دفعه قبل در مسجد جوادالائمه (ع) در شریعتی ۷۵ بود. هردو اعتکاف بودند، اما حالا که آمده ام حرم، می‌بینم یک دنیا با هم فرق دارند. اصلا حرم حال وهوای دیگری دارد.» سیدمهدیار میرحافظ شانزده ساله و بچه محله شریعتی قاسم آباد این جمله را‌ می‌گوید.

دوستش لینک ثبت نام در اعتکاف حرم را برایش فرستاده؛ آن هم دوستی که در شهر دیگری است. مهدیار می‌گوید: «دوستم تشویقم کرد شرکت کنم. دوستان دیگرم هم ثبت نام کردند، اما اسم هیچ کدامشان درنیامد. خودم تنها آمدم. البته اینجا دوستان زیادی پیدا کرده ام. به لطف تلفن‌های همراهی که نیاوردیم، فرصت برای دوست یابی و لذت بردن از بازی و مراسم داریم.»

وقتی که پای مقایسه بین اعتکاف‌ها پیش می‌آید،  مهدیار می‌گوید: «در مسجد هم برای برنامه‌های تلاش می‌کنند، اما معلوم است که اصلا شبیه حال وهوای حرم نیست. فکر کنید صبح تا شب در حرم هستیم، دعا می‌خوانیم و تفریح می‌کنیم. بچه‌ها همه هم سن وسال اند و مراسمی است برای پرکردن اوقات بیکاری. همه چیز عالی می‌شود.» و البته حالا که شب آخر است، باید برگردد و ببیند که چه توشه‌ای از این فرصت برداشته است:

«من هم چیز‌هایی یادگرفتم و‌ می‌خواهم به آن‌ها عمل کنم. مثلا قبل از این نمازم را خیلی باعجله و بی دقت می‌خواندم تا بروم سراغ تلفن همراه و بازی کردن، اما اینجا یاد گرفتم که مهم‌ترین اصل نماز آرامش است. هیچ وقت مرتب و منظم نمی‌آمدم حرم، اما حالا که فهمیدم چه مکانی است، حتما بیشتر می‌آیم، به خصوص شب‌ها را دوست دارم که تا صبح همین جا بمانم.»
رشته برق ساختمان می‌خواند و کارودانش را انتخاب کرده است. چون کلاس‌های عملی اش و ورود زودتر به بازار کار را دوست داشته است. این روز‌ها هم کلاس‌های درس و امتحان داشته است، اما امید دارد که خودش را به بقیه برساند.

درباره اینکه وقتی به خانه یا مدرسه برگشت، چگونه فضای اعتکاف را توصیف می‌کند، می‌گوید: «خیلی عالی بود. واقعا احساس می‌کردم در حرم زندگی می‌کنم. هر گوشه خبری است؛ یکی روضه می‌خواند، یکی قرآن می‌خواند، دیگری سینه می‌زد. آدم از دیدنشان خسته نمی‌شد. همه برنامه‌ها که تمام می‌شد، می‌رفتیم سراغ بازی.»
بیشترین دعایی که در لحظات معنوی نیایش زمزمه کرده، ظهور امام زمان (عج)، سلامتی والدینش و آن‌هایی بوده است که برای مریضشان التماس دعا داده بودند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->